محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

همای آسمان خوشبختی

بازگشایی مدارس

1391/8/5 16:26
2,465 بازدید
اشتراک گذاری

 

                                                 مبارک


خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند

89570_814.jpg (444×324)
درس‌های سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود


89571_174.jpg (444×264)
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ
 
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

 

کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

89572_107.jpg (286×331)

با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید

 

89573_825.jpg (333×200)
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پرازتصمیم کبری میشدیم
89574_932.jpg (250×426)


پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
 
89575_938.jpg (435×326)

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود

 
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی   با پا روی برگ
همکلاسی‌های من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید
 

همکلاسی‌های درد و رنج و کار
بچه‌های جامه‌های وصله‌دار
بچه‌های دکه خوراک سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد

 

 

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود


کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم
لا اقل یک روز کودک می‌شدیم 

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ‌ها که بودش روی دوش

89576_691.jpg (444×296)
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر


ای دبستانی‌ترین احساس من 
بازگرد این مشق‌ها را خط بزن

 

 

 

کتاب اول ابتدایی 1318

 

 کتاب ابتدایی 1369

 

 

 

 

 

 

صندوقچه خاطرات 

                   مزه کودکی ، مزه فراموش نشدنی ......

نسلی که با یک تکه نخ سرگرم می شد ...
 
و بچه های امروز چه می دانند ما از چه چیزها که خاطره نداریم ...
ما نسلی بودیم که به خاطر استفاده چند باره از این باتری ها شرکت قوه پارس رو تا نزدیکی های ورشکستگی پیش بردیم. با ضربه وارد کردن و جوشاندن و ... از یه باتری تموم شده، چندین بار استفاده میکردیم 
یادی هم کنیم از حاج محمدتقی برخوردار موسس شرکت قوه پارس که سال 90 در 87 سالگی فوت کردند.
یادش به خیر وقتی بچه بودیم بعد از اومدن از حموم از دیدن این پیری زودرس می ترسیدیم
کلا پوست پرتقال برای ما اهمیت ویژه ای داشت
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

ابجی کوچیکه
1 مهر 91 18:17
سلام
یادش بخیر چه روزهایی بود پر از دلشوره اضطراب


سلام ابجی چه خبر؟
حدیث
2 مهر 91 20:41
چقدر خاطره برام زنده کردی زینب جووون
واقعا یادش به خیر


قربونت جیگر خودم هم لابه لای خاطراتم گم شدم


مامان محمد صادق(زهرا)
4 مهر 91 16:10
بدون اغراق و تعارف..

پستت عاااااااااااااااااااااااااالی بود!

هر خط ش و که می خوندم کیف می کردم....

هر عکسی که می دیدم ذذذذذذذذذذذذذذذذذوق می کردم..

ممنون............................


قابل نداشت جیگر
ممنون که سر می زنی

زهرا مامان مه سما
8 مهر 91 7:26
یادش بخیر دلم تنگ شد
محمد
8 مهر 91 7:53
یادش به خیر چه دوران باحالی داشتیم اون هم تو روستا سال 1360 کلاس اول ابتدایی دبستان شهید چمران شکراباد
محمد
8 مهر 91 18:08
این پست دیونه ام کرد منو برد سر نیمکت چوبی ........یادش بخیر .......این عکس ها رو از کجا میتونم دریافت کنم.........دوباره سر بزن


یه اسم یادو خاطرات کودکی فراوان هست
محمد
10 مهر 91 17:11
سلام مطلب زیبایی بود .............به روزم.......من دانلود کتاب آسمانی قرآن مجید با حجم 2/8 مگابایت را توی سایتم دارم...........دوستانی که تمایل دارند بیان و دانلود کنند و التماس دعا دارم............و خاهشا به دوستان دیگر هم معرفی کنید این پست رو..........با سپاس
آدرس و لینک مطلب: http://mehraban-pedar.blogfa.com/post/49


ممنون چشم
خاله جونی
15 مهر 91 16:44
سلام خیلی زیبا مینویسی و عکس ها هم عالی


ممنون خاله که سر زدی


نیر
16 مهر 91 12:01
اخییییییی یادش بخیر من دلم اون روزها رو میخواد


منم می خوام
الناز(مامان بنیا
16 مهر 91 15:16
عالییییییییی بود چرا کلوپ نمیاییییییییی ؟ یه عکس از گل پسرت بزار


من میام شما نیستید . چشم می زارم
محمد
17 مهر 91 1:23
ابجی کوچیکه
19 مهر 91 18:21
سلام ابجی جون خوبی محمد خوبه میشه آهنگ وب تو عوض کنی


سلام ابجی چی بزارم
ازاده مامانه هانا
21 مهر 91 13:12
سلام زینب جون
خیلی باحال بود
کیفیدم از مرور خاطرات مدرسه
محمد رضاشم میزاشتی دیگه خووووب


ممنون ازاده جون که سر زدی این شالله تولدش بشه می زارم

جیگر